از ایران تا ونزوئلا

روزشمار مهاجرت و اقامت ونزوئلا

از ایران تا ونزوئلا

روزشمار مهاجرت و اقامت ونزوئلا

مشورت در مورد تصمیم نهایی مهاجرت و فروش خانه ام در تهران

بعد از پیشنهاد شوهرخواهرم چند روز در فکر بودم.از طرفی در ایران فشار روحی و مالی بسیار زیاد،ارامش و امنیت حریم خصوصی تقریبا بی معنی، هوا به شکل وحشتناکی کثیف،اینترنت به یک مزاح احمقانه شبیه بود و حقوقی که از شرکت جدید میگرفتم تنها کفاف زندگی روزمره را میداد.  از طرفی به این فکر میکردم که همسرم هیچ چیز از زبان اسپانیایی نمیداند، و به هر روی خودم نیز همین کار را هم بعد از حدود دو سال بیکاری پیدا کرده بودم.با مهاجرت من و خواهرم به طور همزمان فقط برادر بزرگترم برای کمک و سر زدن به پدر و مادر باقی میماند.از طرفی دیگر زنم نزدیک به ده سال سابقه بیمه داشت و کمی از این بابت مردد بود.از سوی دیگر وسوسه زندگی دوباره در ونزوئلا چیزی نبود که بتوان به راحتی از کنارش گذشت و بر آن فائق شد.روزها به سرعت سپری میشدند و شنیده بودم که شوهرخواهرم در حال واگذاری سهمش به شریکش است که با هم یک شرکت نصب و سرویس آسانسور داشتند.روزی در شرکت در دفترم نشسته بودم که مدیر ساختمان زنگ زد و گفت پلیس وارد ساختمان شده و تمام دیشها را جمع کرده.از عصبانیت احساس کردم که پوستم در حال سوختن است.فکر اینکه کسی بی اجازه از محل تردد من و حریم خصوصی من رد شده باشد خونم را به جوش اورد.با همسرم تماس گرفتم و پس از تعریف ماجرا کمی سکوت کرد و سپس اولین جمله اش این بود که خانه را امروز به بنگاه های محل میسپارم و با خواهرت اینها میرویم خارج.با شوهرخواهرم تماس گرفتم و جریان را تعریف کردم.گفت که در حال انجام کارهای حقوقی انتقال سهمش از شرکت است و تا مدتی دیگر کارش تمام میشود و در عین حال به صاحب خانه اش گفته که تا چند ماه دیگر قصد تخلیه دارد و پول پیشی که برای خانه داده بوده را میخواهد.از تصمیم ما نیز خوشحال شد و شب به منزل ما آمد تا راجع به فعالیتمان در ونزوئلا گفتگو کنیم.

ادامه دارد..

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.