از ایران تا ونزوئلا

روزشمار مهاجرت و اقامت ونزوئلا

از ایران تا ونزوئلا

روزشمار مهاجرت و اقامت ونزوئلا

اجاره دفتر کار

در دو روز گذشته 3 دفترکار دیدیم که در نهایت همان مورد اول را که پریروز دیدیم صحبت‌هایش را نهایی کردیم. اجاره این دفتر به قیمت 410 دلار هست در هر ماه که باید به دلار پرداخت کنیم.رسم جدید در ونزوئلا گویا به این صورت شده است که اجاره به خارجی ها به دلار است البته قرارداد را به بولیوار میبندیم اما پرداخت به دلار است.در کل امضا هر قراردادی در ونزوئلا باید به پول رسمی ونزوئلا یعنی بولیوار باشد.یک دفتر خوب و بزرگ و تمیزی که در طبقه هشتم از یک ساختمان 10 طبقه است.باید کم کم به فکر خرید لوازم برای دفتر باشیم.قیمت کامپیوتر به قیمت بینالمللی است و مثلا یک صندلی مدیریتی حدود 70 تا 80 دلار است.میز مدیریتی هم حدود 120 دلار است.شوهرخواهرم نیز بیشتر روابط را با شرکتهای بزرگ واردات و تولید لوازم یدکی آسانسور ایجاد کرده است و این روزها بیشتر در حال برسی شیوه های بازاریابی در این کشور است.کم کم زندگیمان در ونزوئلا جا افتاده است و به خصوص زنها با شرایط اشنا شده اند.در ونزوئلا خیلی کم احساس غریبی میکنیم.مردم ونزوعلا واقعا خونگرم هستند و روابط خوبی با ایرانی ها دارند.البته به  توصیه وکیلمان سعی میکنیم تا جایی که ممکن است به کسی نگوییم که کجایی هستیم.هر از گاهی و نه زیاد پیش میاید که هنگام خرید یا صحبت های دوستان با مردم دوستان سوال میکنند که کجایی هستید یا از کجا آمده اید.در این شرایط اگر قرار نباشد که طرف را مجددا ببینیم یک کشور دیگر را نام میبریم.به هر حال هیچ کس نیازی به دانستن اینکه ما کجایی هستیم ندارد.حتی گاهی حدس میزنند که عرب باشیم.با اینکه عربها در ونزوئلا از موقعیت مالی و اجتماعی خوبی برخوردارند هرگاه از ما میپرسند که آیا عرب هستید تنها پاسخ منفی میدهیم و توضیح بیشتری نمیدهیم.اینها مواردیست که باید برای حفظ آرامش و حریم شخصیمان توجه کنیم.

ادامه دارد

امنیت ونزوئلا و شرایط هوا

مدتی از حضور ما در ونزوعلا میگذرد.به حمدالله با وجود نگرانی های زیادی که زنم و خواهرم و شوهرش داشتند تا کنون به مورد ناامنی و سرقت بر نخوردیم.تا قبل از سفرمان همیشه نگران این موضوع بودند.گرچه من برایشان گفته بودم که در حدود چهارسال زندگی من در ونزوئلا مشکلی نداشتم اما با توجه به مطالب زیادی که خوانده بودند باور این موضوع  برایشان سخت مینمود.به خاطر میاورم که شوهرخواهرم در مدتی که من اینجا کار میکردم و او ایران بود همیشه به من میگفت که سوغات از ونزوعلا برایمان اسلحه بیاور.گرچه اکنون چیزی از آن دوران و زخم زبانها نمیگوید.اما هر از گاهی خاطره خفت شدن با چاقو و دزدیده شدن موبایل زنم را بازگو میکند و میگوید کاش زودتر آمده بودیم و تا الان شرکتمان به بهره برداری رسیده بود.البته ما فکر نمیکنیم که ونزوئلا مدینه فاضله باشد و ما در نهایت امنیت به سر میبریم.بسیار مراقب هستیم تا اخر شب جای مشکوک یا خطرناک نرویم.اما چیزی که در کل تا کنون احساس کردیم امنیت و ارامش بسیار بیشتر از تهران است.البته هیج جای دنیا امنیت مطلق وجود ندارد.چه بسیار اخبار قتل هایی در مدارس امریکا یا استرالیا میشنویم.حمله افراد با اسلحه یا بی اسلحه به مهاجران در اروپا و قتل های بی سر و صدا در روسیه یا شرق اسیا.هوای شهر نیز مثل بیشتر شهرهای دنیا قابل قیاس با تهران نیست.اسمانی که در تهران شباهنگام به علت الودگی هوا تنها با چند ستاره انگشت شمار مزین بود در تمام شهرهای ونزوعلا پر از ستاره های ریز و درشت میباشد.در دبی نیز در جاده های دور از شهر که آلودگی نوری کمتر بود آسمان شب به زیبایی شبهای ونزوئلا بود.اما با هوایی به شدت شرجی و گرم و البته نه به تمیزی ونزوئلا.در بین شهرهای ونزوئلا کاراکاس به نسبت باقی شهرها هوای الوده تری دارد که البته آن هم با هوای شهرهایی مانند تهران و اصفهان و تبریز و دیگر شهرهای وبلاگ ایران قابل قیاس نیست.

ادامه دارد

ادامه تحصیل همسرها در دانشگاه ونزوئلا به زودی شروع میشود

دیروز دفتر دوم را نیز دیدم و مجددا مورد پسندمان قرار نگرفت.این بار دلیلمان تمیز نبودن ساختمان بود

امروز زن من و خواهرم از وکیلمان در مورد ادامه تحصیل سوال کردند.با توجه به اینکه هر دو مدرک لیسانس خود را در ایران ترجمه رسمی کرده بودند شروع درس برای فوق لیسانس بسیار آسان خواهد بود.وکیلمان گفت که امکان گرفتن بورس تحصیلی نیز وجود دارد که برای هر نفر تقریبا 5000 دلار هزینه دارد.قرار شد که فرمهای قرارداد را بیاورد و شرایط دقیق را برایمان توضیح دهد تا برای سال تحصیلی بعدی زنم و خواهرم درسشان را شروع کنند.تا سال بعد زبان این دو عزیز نیز خوب میشود و میتوانند درس بخوانند.خانمها همچنین به دنبال باشگاه ورزشی هستند.این موارد ممکن است به نظر ولخرجی بیایند اما با توجه به قیمت دلار قیمت بسیار مناسبی دارند و ارزان هستند و این پول ارزش شادابی و نشاط و جلوگیری از افسردگی و دلتنگی را دارد.ما همیشه از این برنامه ها استقبال میکنیم زیرا در عین ارزان بودن فواید روحی و جسمی فراوانی دارند.بعضی از مواد اولیه ای که برای پختن غذاهای ایرانی نیاز داریم اینجا پیدا نمیشود.در کل ونزوئلا در بسیاری از موارد متفاوت از ایران میباشد.مثلا برای شستشو بجای پودر معمولا از مایع چند منظوره استفاده میشود.ارد گندم بسیار کم است و معمولا مختص نانواییهاست.چون کمتر پیش می‌آید کسی در خانه نان یا کیک یا شیرینی بپزد.لوبیا قرمز نیز خیلی دیده نمیشود و ما را در تهیه قرمه سبزی با لوبیا قرمز ناکام گذاشت!در عوض نوعی لوبیا وجود دارد که سیاه رنگ و البته به غایت خوش طعم است که البته نمیتوان با آن قرمه سبزی پخت.زیرا رنگ غذا کاملا سیاه میشود.بعضی از میوه هایی که در ایران هست نیز اینجا نایاب است همچون گیلاس و انار و در عوض میوه هایی اینجا وجود دارند که در ایران نیست همچون پارچیتا که بسیار ترش است یا مامون که میوه هایی سبزرنگ و کوچک هستند و گوشتی بسیار لذیذ با هسته ای بسیار لزج دارند که میتواند برای هر کس خطرناک باشد.البته فعلا فصل مامون نشده و من از تجربه گذشته ام این را میگویم.در کل قیمت بیشتر میوه ها نسبتا ارزان است.البته میوه های وارداتی گرانتر از میوه های محصول خود ونزوعلا هستند. دستفروشهایی نیز هستند که چرخهای آب پرتقال گیری دارند و آب پرتقال بسیار تازه میفروشند که بسیار خوشمزه است و کار و کسبشان نیز بسیار پر رونق است.

ادامه دارد


شروع ثبت شرکت

مراحل ثبت شرکت ما شروع شده است.اسم شرکت را انتخاب کردیم و به وکیل اقامت دادیم.پروسه ثبت شرکت در ونزوئلا به شدت زمان گیر است.البته من قبلا سابقه ثبت شرکت در ایران را نداشته ام تا با اینجا مقایسه کنم.سرمایه اولیه شرکت را 3000000 بولیوار قرار دادیم و قرار است در طی دو سال این مبلغ را دوبرابر کنیم.  ادامه مطلب ...

گرفتن کد اقتصادی ونزوعلا

امروز پس از گذشت مدتی از اقامتمان در ونزوئلا وکیلمان برای گرفتن کد اقتصادی اقدام کرد.در اولین مرحله من و شوهرخواهرم با یکی از وکیلهایمان به اداره سنیات رفتیم تا مراحل اولیه گرفتن کد اقتصادی را طی کنیم.فردا نیز خانمها خواهند رفت.کد اقتصادی یکی از مهمترین چیزها برای شروع زندگی و کار و اقامت ونزوئلا هست.بدون آن امکان خرید زیاد و افتتاح حساب و ثبت شرکت و خیلی چیزهای دیگر نیست.در نبود این کد خانم ها هم برای خرید مجبور هستند کم کم خرید کنند.الان که بعد از مدتی به مهاجرتمان فکر میکنم بسیار خوشحالم که گروهی و خانوادگی مهاجرت کردیم.چرا که همسرم تنها نیست و خواهرم همینطور.من و شوهرخواهرم هم پشت گرمی و سرمایه مالی بیشتری برای شروع کار داریم.در دوره های قبلی سفرم من همیشه به عنوان یک مهندس که قرار است حقوق بگیرد و نگرانی کار و منزل نداشتم به ونزوئلا میامدم.اما اینبار قضیه بسیار متفاوتتر از قبل است.خودمان هستیم و خودمان.خودمان باید گلیممان را از آب بیرون بکشیم.دیروز در اینترنت یک دفتر کار در مرکز شهر بارکسیموتو پیدا کردم که قرار است فردا با مترجممان و شوهرخواهرم برای دیدن آن و صحبت با صاحبش برویم.دفتری بزرگ است و برای اجاره به پول الان حدودا ماهی 350 دلار اجاره اش است.فراموش کرده بودم که بگویم دلار هم به نسبت چند سال پیش گرانتر شده که زندگی را برای کسانی که دلار دارند ارزانتر میکند.

ادامه دارد

به کاراکاس وارد شدیم و خانه را تحویل گرفتیم

وارد فرودگاه کاراکاس شدیم.اینبار احساس من بسیار متفاوت از ورودم در دفعه های قبل بود.بارهای قبل حس مسافری را داشتم که مدتی کوتاه خواهد ماند و بعد خواهد رفت و اینبار حس کسی که پای به خانه واقعی خودش گذاشته.  ادامه مطلب ...

گرفتن معلم زبان و گرفتن وکیل و درخواست ویزا

شبی که تصمیم همه مان برای رفتن نهایی شده بود تا دیروقت در خانه ما با خانواده خواهرم گفتگو کردیم.همه هیجان زده بودیم و در عین حال پر استرس.بزرگترین نگرانی خانواده خواهرم فرزند بزرگشان بود که برای یاد گرفتن زبان اسپانیایی وادامه دادن درسش به زمانی نیاز داشت و حداقل یک سال تحصیلی را از دست میداد. 

ادامه مطلب ...

مشورت در مورد تصمیم نهایی مهاجرت و فروش خانه ام در تهران

بعد از پیشنهاد شوهرخواهرم چند روز در فکر بودم.از طرفی در ایران فشار روحی و مالی بسیار زیاد،ارامش و امنیت حریم خصوصی تقریبا بی معنی، هوا به شکل وحشتناکی کثیف،اینترنت به یک مزاح احمقانه شبیه بود و حقوقی که از شرکت جدید میگرفتم تنها کفاف زندگی روزمره را میداد.  ادامه مطلب ...

ایران و اینترنت و همسایه ها و دزدی از خانه مادرم

بعد از دیدن خانواده طبق قولی که به یکی از دوستان و همخانه هایم در ونزوئلا داده بودم تصمیم گرفتم از همان فرودگاه ایمیلی به او بفرستم و رسیدنم را خبر بدم که دیدم که فروگاه امام با آن ابعادش وای فای ندارد 

ادامه مطلب ...